چشم نرگس

ساخت وبلاگ
مرا از درد ترسانی به جام بی شرابم راتقاص فصل‌ها دادم جهان بی حسابم رانه موجی آمد و دریا نه جزری آخر فردابه سنگی میزدی اماسکوت بی حبابم رااگر سرخ شقایق را به دشت دردها دادیمنمیدانی چرا سیرم به حال پر خرابم رازمین گردید و آخر شد نگاهم باور چشمی رسیدم مرز تنهایی به نام این جوابم راسکوت دشت زیبا بود ولی دلگیرتر دیدم تبسم رابه این تلخی برای این سرابم راتمام زخم رویائیم و فردا چون نمیدانیمز در کوبداگر دستی به جام پرشرابم رامن ازاین کودکان ماه نمیپرسم تمام راهزلبخندی که میبارد خیال بی حسابم را./سجادنعلبندی @۱۷شهریور۱۴۰۱ چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 4:47

شده کافر شوی و ترک مسلمان بزنیترک گویی به خدا چاک گریبان بزنیآلدرین سوخته دل ،در پی جامی آیاقدح از اشک چرا ،شرح طبیان بزنیشده آیی به غروب تنگ سکوت دریاسینه لرزد زشرر سر به غریبان بزنیموج چون آید و با خیزش آوار نگاهمحو این نیلی دور ابر پریشان بزنیشده هرپنجره ی بسته به دیوار بلندبی دیدار ز شب ،سنگ به تاران بزنی گل خشکیده زلب دارم و با این امید صبح از شبنم گل طعم نگاران بزنیشده بی تاب شوی و به خیالی دلدارره زنی کوچه چنان،نام خدایان بزنینفسی داشتم و هم نفسی راخورشید ماه هرشب به گذار،راه به باران بزنیبر سر کوی نشستم که گذر آری و بازترک این کیش کنم زلف پریشان بزنی خبری داد دلم چشم رقیبان کور استمن همه چشم شدم خار مغیلان بزنیآتشی مانده ز دل،سوزم از آن فرداهاتو بیا و به فغان،فصل به دوران بزنیشده گاهی خبری آید و این قافله ابرهمه باران شودوچشم به مهمان بزنیگر همه کافرخویش اند منم مومن توکه خدا بود دلت چون ره کفران بزنی/سجاد نعلبندی @۲۹مرداد ۱۴۰۰  چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 4:16

چمبره بسته روی دل عطر خیال روی توقصه ی هر شقایقی ،سرخ شده ز بوی تومی طلبم به باغ اگر خسته نگاه دیده ایسلسله کرده ای ومن راه شدم به کوی توزنجه مکن به در زدن دست، که آمدم ترارخ بنما که هر قدم طی بکنم به سوی تورقص دهی و زلف را، در گذر نسیم شبخواب نرفته ام سحر درطلب رکوعی توساحل چشم من اگر موج به آتشی ربودسوخته ام یه ابتدا در شرری به سوی توخاک به توبره میکند شیخ به عادتی اگرزخمه ی او نمیشوم در سفری به کوی توشرح سخن به نام تو نوشته قلب بیقرارموج شدی و ساحلم،هرنفسی به بوی تو./سجادنعلبندی @۱۰شهریور۱۴۰۰ن چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 100 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 4:16

این شهر مادری،بوی مرگ می دهددرها همه بسته سوی رنج می روددیریست نهان بود افق هر نگاه مافصلی همه پاییز روی برگ میدوداز دیو و دد ملولم و این آفتاب رادر غربت پگاه اگر ،بوی درد می‌هد هر لاله ای که بخون غلتد و چنینبی قرار از قرار، رخ شرق می دمداشکی دوید و چشم در خروش آهپلکی به رنگ راه ،چنین برق میزندهر آتشی که به دل زد اگر نسوخت این نسل سوخته چرا سرد می زندشیخ گرچه همی گشت در پی خداگم بود خدا گرچه همه فرق میدهدازغربت و فرقت اگرم یاد،می نکرداین شهر چرا باور این برگ می زند/سجادنعلبندی @۲آذر۱۴۰۰ چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 4:16

مسیح درد چون گشتم دم عیسی نمی بینماگر پژمرده شد این گل،یدی بیضا نمی بینمبسی بستم خیال خویش ز آونگ نگاه ریشبه خون خاطرات پیش،دلی شیدا نمی بینمحریر سرد چون پیچید فگارم روزگاری چیدبه شط خشک این آئین ،شبی پیدا نمی بینم براین زندان اگر روزی،گذر کردی خیالم چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

قدحی خورده اگر ساقی و پیمانه شکستمیر میخانه بگو ازچه به شب دام گسستخورده حسرت به رهی لیلی ومجنون رهاقافله آمد و حسرت به دل از خانه نشستشانه می کرد اگر! زلف پریشان چو غروب سرخ چون آمد ودل را ز غم شانه شکستدوختم چشم به راه و نشدم خواب به ماهبرکه ی درد چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

بزن آتش که زدی آتش و افسانه بسوختشمع وپروانه به ویرانه غم شانه بدوختخفته تقدیر چنان، پشت در بسته زخواببرف و باران ز سر شاخه دم ناله بسوختخواستم ره بزنم، بر شب ویرانه به تاختدیدمی خواب گران برلب، دیوانه بدوختخشکد ار اشک، به چشم و زند افعان بلبلمی نهم چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

بماند مرگ!  پایان کبوتر نیستهوای آبی ام را امتداد راه بهتر نیستنمی دانم چرا آخر رسید این راهمگر ما تندتررفتیم مگرکوتاه بوده راهبماند روزها شد تاری شب هانمی جنبد اگر با واژه ای لب هانمی دانم چرا در انقلابی سردغرورم ته کشیده در توانی دردبماند سهم من یک چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

خواستم از درد گویم قصه های بی سخن در پر قو بوده ای هرگز ندانی درد چیستگرم یاری بوده ام، در سردی این کوچه هاگرم یارانی اگر هرگز نخوانی سرد چیستدرمرام عشق نیست سرگرم این دنیا شدندست رندانی اگر هرگز ندانی فرق چیستمانده ام بر عهد دیرین، در سکوت واژه هارس چشم نرگس...ادامه مطلب
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06

در غروبی سر زده دیدم سیه زلفی سیاه
قصه می زد با پریشان موی،بر این بادها
سایه ها افتاده بر آب و خیال این سخن
چهره می زد با گریبان روی،بر این یادها
رفتنی شد آفتاب وشب رسید و التماس
تشنه می زد با حریفان کوی،بر این بادها
مشت کردم تا ببینم در درون دست خود
دیده می زد با رقیبان سوی،بر این یادها
ناسپاسی می‌کند مهتاب براین پشت بام
زخمه می زد با طبیبان روی،بر این بادها
حنجر دل بغض بود و رعدهای پرسکوت
چکه می زد با پریشان موی،بر این یادها
/سجاد نعلبندی @۱۴بهمن۹۹


چشم نرگس...
ما را در سایت چشم نرگس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sajjadnalbandy1 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:06